محمد کیان در تولد یک سالگی امیررضا
اون موقع تازه دل دردت داشت خوب می شد همش دعا میکردم که دوباره شروع نشه.چه شب پر استرسی رو منو بابایی داشتیم. تا موقع شام خونه بودیم و به اصرار عمه اعظم رفتیم.خدارو شکر مثل همیشه آقا بودی.بیشتر مراسم رو خواب بودی!!!!!!!!!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی